آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

آرامبخش دلم، قرآن

نمیخوام بگم خیلی با قرآن مانوسم، نمی خوام بگم خیلی به دستورات قرآن عمل می کنم ولی نمیدونم چرا هربار قرآن رو به نیتی باز میکنم خوب یا بد کاملا درست از آب در میاد. همه دفعات قبل امروز دلمو صاف کردم و قرآن رو به نیتی که خودتون می دونید باز کردم . این آیه اومد: (( اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما قال انا منکم وجلون* قالوا لاتوجل انا نبشرک بغلم علیم* قال ابشرتمونی علی ان مسنی الکبر فبم تبشرون* قالوا بشرنک بالحق فلا تکن من القنطین* قال و من یقنط من رحمه ربه الا الضالون )) آنگاه كه بر او داخل شدند و گفتند: سلام. ابراهيم گفت: ما از شما مى‌ترسيم. گفتند: مترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مى‌دهيم.  گفت: آيا مرا بشارت...
11 آبان 1398

خانه سبز

سلام‌ دوستای خوب وبلاگیم روزهای گرم و طاقت فرسای تابستون رو گذروندیم و دوباره روزای خنک پاییز رو تجربه کردیم . بعد از گذشت یکماه از پاییز ، تازه دوسه روزه که هوای شهر ما رنگ و بوی پاییز به خودش گرفته. البته رنگ پاییز ما جنوبیا بیشتره سبزه تا زرد و نارنجی . ما زرد و نارنجی شدن‌ برگا رو نمی بینیم . برگ ریزون نداریم و به طبع راه رفتن روی برگا و شنیدن صدای خش خش برگا رو هم نداریم. روزایی که برای درمان به اصفهان سفر میکردیم تازه فهمیدیم پاییز یعنی چه. خدا رو شکر که دوباره هوای خوب رو تجربه کردیم . من عاشق پاییز و زمستونم . حاضرم یخ بزنم  قندیل ببندم ولی گرمم نشه.  تولدم اولین ماه پاییز بود . سالگرد ازدو...
29 مهر 1398

خانه سبز

سلام‌ دوستای خوب وبلاگیم روزهای گرم و طاقت فرسای تابستون رو گذروندیم و دوباره روزای خنک پاییز رو تجربه کردیم . بعد از گذشت یکماه از پاییز ، تازه دوسه روزه که هوای شهر ما رنگ و بوی پاییز به خودش گرفته. البته رنگ پاییز ما جنوبیا بیشتره سبزه تا زرد و نارنجی . ما زرد و نارنجی شدن‌ برگا رو نمی بینیم . برگ ریزون نداریم و به طبع راه رفتن روی برگا و شنیدن صدای خش خش برگا رو هم نداریم. روزایی که برای درمان به اصفهان سفر میکردیم تازه فهمیدیم پاییز یعنی چه. خدا رو شکر که دوباره هوای خوب رو تجربه کردیم . من عاشق پاییز و زمستونم . حاضرم یخ بزنم  قندیل ببندم ولی گرمم نشه.  تولدم اولین ماه پاییز بود . سالگرد ازدو...
29 مهر 1398

بازگشت به نقطه 0

سلام دوستای وبلاگیم. نم دونم هنوز منو دنبال می کنید یا نه . آخرین باری که پست گذاشتم 5 فروردین 98 بود یعنی 4 ماه پیش.  توی این مدت دوباره از صفر شروع کردم این بار اهواز با دکتر دیباوند 3 سال از عمرم و وقتمو و پولمو صرف دکترای مرکز اصفهان کردم و دوباره برگشتم به خونه اول (دکترای اهواز ). نمیخوام بگم عمر و پولم هدر رفت. درسته سنم رفت بالا درسته پول زیادی خرج کردم و به نتیجه نرسیدم ولی خوشحالم که تلاشمو کردم اگه دست روی دست میزاشتم و هیچ کاری نمی کردم اونوقت میشد وقت تلف کردن. بالاخره اصفهان هم برای خودش هم فال بود و هم تماشا. کلی واسه خودمون گشتیم و لذت بردیم.  دکتر دیباوند یه خانم دکتر با حوصله و خوش اخلاقه به جرات می ...
6 مرداد 1398

هفت سین بی روح خانه ما

تا هفت سین خانه بی سور و ساتمان با عکس سر به زیر تو تکمیل می شود ماهی درون تُنگ دلش تنگ می شود بغض غمت به حنجره تبدیل می شود   ساعت عبور می کند از مرز بی کسی هر عقربه به خاطره ای خسته می رسد یک سال هم بدون تو خط خورد صفحه ها تقویمِ بی حضور تو تعطیل می شود   از دوری ات اگرچه پر از اشک می شوم دلواپس همیشه پر گریه ام نباش هر قطره اشک یک غزل تازه و غریب از غم به عشق ناب تو تبدیل می شود   حسرت به جان مادر پیرم نشسته است هر شب سوال می کند از چشم ابری ام پس کِی، کجای زندگی ات دختر جنوب- ساراترین عروسِ شبِ ایل می شود   دارد بهار می رسد اما برای من پاییز غمزده مان...
5 فروردين 1398

رمز

سلام دوستان رمز من همون رمز قبلیه  فقط به انگلیسی یا فارسی امتحان کنید ببینید کدوم براتون باز میشه. عزیزانی که رمز میخوان پیام بدن. با تشکر
24 دی 1397