آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

خانه سبز

1398/7/29 9:33
نویسنده : زینب
252 بازدید
اشتراک گذاری

سلام‌ دوستای خوب وبلاگیم

روزهای گرم و طاقت فرسای تابستون رو گذروندیم و دوباره روزای خنک پاییز رو تجربه کردیم . بعد از گذشت یکماه از پاییز ، تازه دوسه روزه که هوای شهر ما رنگ و بوی پاییز به خودش گرفته. البته رنگ پاییز ما جنوبیا بیشتره سبزه تا زرد و نارنجی . ما زرد و نارنجی شدن‌ برگا رو نمی بینیم . برگ ریزون نداریم و به طبع راه رفتن روی برگا و شنیدن صدای خش خش برگا رو هم نداریم. روزایی که برای درمان به اصفهان سفر میکردیم تازه فهمیدیم پاییز یعنی چه.

خدا رو شکر که دوباره هوای خوب رو تجربه کردیم . من عاشق پاییز و زمستونم . حاضرم یخ بزنم  قندیل ببندم ولی گرمم نشه. 

تولدم اولین ماه پاییز بود . سالگرد ازدواجم دومین ماه پاییز. و خدا میدونه سومین ماه پاییز برام چه خوابی دیده. 

۴ آبان هشتمین سالگرد ازدواجمه . الان که فکرشو میکنم چقدر روزای شادم کم بود ....

این روزا در خنثی ترین حالت ممکنم نه شادم نه غمگین. نه استرسی دارم نه شور و شوق ادامه... همش برای ادامه درمان امروز و فردا میکنم دلم نمیخواد این روزای بی استرس رو خراب کنم...

و اما خانه ما

بعد از ۸ سال مستاجری و خونه عوض کردن بالاخره داریم صابخونه میشیم . همین یه اتفاق خوب تو زندگیم افتاد که اونم از بس مردم حرفای ناامید کننده زدن گند زدن به ذوقم.

یاد بگیریم وقتی یه نفر با کلی قرض و وام و سختی یه چیزی میخره نزنیم تو ذوقش هی نگیم چرا اینو خریدی چرا اونو نخریدی ایشالا بهترشو بخری ایشالا بزرگترشو بخری.  

با وضع مالی که ما داشتیم من اصلا فکرشو نمیکردم بتونیم خونه بخریم  ولی خدا یه جوری همه چیزو جفت و جور کرد که خودمونم نفهمیدیم چطور این خونه رو خریدیم  و حالا این مردم همش میزنن تو ذوقم که چرا رفتی اونجا خونه خریدی خیلی دوره . بفروشش بیا یه جای نزدیک خونه بخر محله اش خوب نیس فلانه بمانه . ای خدا دلم میخواد سرمو بکوبم به دیوار . آخه یکی نیست بگه  زن حسابی از این سر تا اون سر شهرما همش ده دقیقه اس دیگه چی دوره

ولی شهامت پیدا کردمو به یکی اونایی که نظر بیخود میدن گفتم  بهتر که دوره . هر چه دورتر بهتر . دوری و دوستی. دیگه منو نمی بینید. اصلا اگه بخوام این خونه رو بفروشم دیگه تو این شهر خونه نمیخرم میرم یه جای دور یه  استان دیگه که هیچ کس رو نشناسم. راحت شم از این مردم فضول . والا بخدا 

بگذریم ... این روزا درگیر خرید واسه خونه ایم . یه جاهاییش رو میخوایم به سلیقه خودمون تغییر بدیم . کاشی جدید ..کابینت و کمد دیواری جدید.. و یه باغچه سبز گوشه حیاط 

خدایا تا اینجا که همراهمون بودی . تا آخرش دستمونو رها نکن  بزار طعم صابخونه شدن رو بچشیم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

الهه
1 آبان 98 23:54
سلام اجی خوبی خداروشکر به سلامتی اجی ان شاءالله که همه چی درست میشه و به زودی صدای شیطونی نی نی تو خونه میپیچه اجی راستی اجی منظورت از سومین ماه پاییز چیه اجی همینجوری پرسیدم به خدا اجی
زینب
پاسخ
برات نظر گذاشتم بخونش