هفت سین بی روح خانه ما
تا هفت سین خانه بی سور و ساتمان
با عکس سر به زیر تو تکمیل می شود
ماهی درون تُنگ دلش تنگ می شود
بغض غمت به حنجره تبدیل می شود
ساعت عبور می کند از مرز بی کسی
هر عقربه به خاطره ای خسته می رسد
یک سال هم بدون تو خط خورد صفحه ها
تقویمِ بی حضور تو تعطیل می شود
از دوری ات اگرچه پر از اشک می شوم
دلواپس همیشه پر گریه ام نباش
هر قطره اشک یک غزل تازه و غریب
از غم به عشق ناب تو تبدیل می شود
حسرت به جان مادر پیرم نشسته است
هر شب سوال می کند از چشم ابری ام
پس کِی، کجای زندگی ات دختر جنوب-
ساراترین عروسِ شبِ ایل می شود
دارد بهار می رسد اما برای من
پاییز غمزده ماندست یادگار
غرق ( مقلب الغم) تو می شوم- ببین
امسال هم بدون تو تحویل می شود ... امید صباغ نو
ای کاش امسال تو را به من هدیه می دادند
کاش امسال جاودانه می شدیم
کاش امسال عید من مصادف بود با دیدن تو
کاش امسال درد من بیقراری نبود
کاش امسال کنار تو سال تحویل می شد
ای کاش ...
مگر قرار ما نبود جاودانه شدن؟
مگر قرار ما نبود که تمام خواهد شد و ما شروع خواهیم کرد؟
حالم زیاد ناخوش است
فقط تو میتوانی به دادم برسی ...