آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

تعطیلات عید

سلام . تعطیلات بی روح و یکنواخت عید هم تمام شد. ما هیج جا نرفتیم نه مسافرت نه دیدو یازدید عید. فقط یه شب خانواده پرجمعیت شوهرم رو برای شام دعوت کردیم یه شبم خانواده خودمو و تمام.  یه سفر 24 ساعته فقط و فقط برای دکتر رفتیم تا اصفهان و برگشتیم. ساعت 6:30 عصر حرکت کردیم صبح زود رسیدیم مرکز ساعت 9 کارم تموم شد سونو شدم و دارو گرفتم ساعت 9:30 هم حرکت کردیم به سمت خونه دوباره 6:30 عصر رسیدیم خونه. فعلا از انتقال چیزی نمیگم چون واقعا نمیدونم چی پیش میاد و نمی خوام ذهنمو درگیر کنم همه چی رو سپردم دست خدا. و راضی ام به رضاش .  دوستای خوبم دعام کنید این روزها حسابی احتیاج دارم به دعاهاتون....       پی ...
15 فروردين 1397

حال و هوای عید

چقدر هر سال شوق و ذوق هفت سین داشتم. از یکی دوماه قبل از عید دنبال ایده هفت سین میگشتم .یادمه پارسال شوهر بیچاره رو بردم صحرا با هم چوب پیدا کردیم و مجبورش کردم برام ظرفای چوبی درست کنه. خودم سبزه می کاشتم و با حوصله یه سفره بی نظیر پهن میکردم.  ولی امسال حال و حوصله هیچی ندارم . نه خونه تکونی کردم و نه هفت سینی تدارک دیدم . نه سبزه کاشتم. نه لباس نویی خریدم.  از دو سه ماه پیش ذهنم رو برای انتقال آماده کرده بودم همش فکر میکردم عید نوروز توی استراحتم و هیج جا نمیرم. ولی حالا که می بینم عید باید خونه فامیل برم و توی جمع باشم اعصابم بهم میریزه کاش میشد یه مسافرت دو هفته ای بریم و هیچ کس رو نبینیم . ولی حیف که پولشو لاز...
19 اسفند 1396

چقدر این روزها هوا برای داشتنت خوب است

دوباره روز مادر رسید و من هنوز مادر نشدم، امامیدانم که خیلی دلم برای کودک نداشته ام تنگ شده.دلم لک زده برای کودکی که جای خالی اش تنها دغدغه ی زندگی ام شده.این روزها تنها خدا میداند ومیبیندکه مادرانگی هایم راچگونه درتنهایی وخلوتم بروز میدهم. باکودک نداشته ام راه میروم وحرف میزنم ومدام زیر لب میگویم کی ازپیش خدامی آیی؟ملاقاتت باخدا تمام نشد؟؟؟ آه نمی دانی اینجا برای نداشتنت هزار راه نرفته رامیروم تا تورا به دست آورم.میدانی فرزندم تا پای جان هم برای داشتنت رفتم. تمام گفته ها وناگفته ها را تحمل کردم تا روزی تورا درآغوش بگیرم.  بیا که دیگر تاب نگاه های سنگین جماعت را ندارم...!امسال هم گذشت ونیامدی ومادرنشدم.اما ...
14 اسفند 1396

هر آمپول یه قدم نزدیک تر

بالاخره این ماه پری خانم با 10 روز تاخیر تشریف آوردن کم کم داشتم نگرانش میشدم. برای اولین بار توی عمرم از تشریف فرمایی پری خانم اینقدر خوشحال شدم. امروز صبح اولین آمپول هپارین رو زدم بر خلاف تصورم اصلا درد نداشت. خیلی دوست دارم یاد بگیرم خودم بزنم ولی جرات فرو کردن سوزن توی بدن خودم رو ندارم.  از حضرت فاطمه زهرا (س) مادر ائمه اطهار میخوام که واسطه بشه بین من و خدا و همه زنان سرزمینم طعم شیرین مادر شدن رو بچشن . ان شالله   ...
21 بهمن 1396

لطفا کمک !!!

دوستان اگه دقت کرده باشید جدیدا صفحه وبلاگم تغییر کرده دوستش ندارم میخوام تغییرش بدم هرکاری کردم نشد. خواهش می کنم کمکم کنید . من بلد نیستم ...منتظر یاری سبز شما هستیم ...
16 بهمن 1396