آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

دوباره پاییز

1399/7/10 18:03
نویسنده : زینب
330 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای ساکت وبلاگیم

دوباره پاییز

دوباره 6 مهر

پایان 35 سالگی

شروع 36 سالگی

چیزی به 40 نمونده

چقدر این سالها از روز تولدم فراری ام . چقدر این روزها و ماهها و سالها زود میگذره . انگار همه چیز روی دور تنده 

این ماه تصمیم داشتم برم دکتر ولی بخاطر تعمیرات خونه بازم عقب افتاد. 

ببینم ماه بعد خدا چی میخواد. 

یه دل میگه (بخطر سنت) برو برو  . یه دل میگه (بخاطر کرونا ) نرو نرو 

نمی دونم چیکار کنم 

خدا به هممون کمک کنه

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان علی آقامامان علی آقا
10 مهر 99 20:25
سلام زینب جان خوبی عزیزم، من همش به یادتم گلم. آبجی منم مشکل شما رو داره هر وقت میخوام دعاش کنم یاد شماهم میفتم و اگه لایق باشم جفتتون دعا میکنم، انشاا..  بحق علی اصغر امام حسین هر دو باردار بشین😍🙏😍🙏
زینب
پاسخ
ممنون عزیز دلم. انشالله خواهرتم باردار میشه
الهه
12 مهر 99 10:51
سلام اجی خوبی تولدت با تاخیر ۶ روزه مبارک ان شاءالله همیشه شاد و سلامت و موفق و خندون و خوشبخت و سربلند باشی و به همه ارزوهات برسی اجی بازم تولدت مبارک ببخش دیر شد البته قبل ماه محرمم تو وبم برات پست تولد گذاشته بودم اجی ان شاءالله در مورد نی نی هم هر چی خیره همون بشه برات اجی
زینب
پاسخ
ممنون الهه جون
سوری
2 آبان 99 7:22
سلام زینب جان خداراشکر بهبود حاصل شد. نگرانت شده بود.
من بهت سر می زنم و همیشه دعا میکنم برات..
زینب
پاسخ
ممنون سوری جون