آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

دوباره عکس رنگی

1396/4/28 10:03
نویسنده : زینب
228 بازدید
اشتراک گذاری

سه سال پیش  بود که برای اولین بار عکس رنگی رو تجربه کردم . از اون دستگاه معاینه قیچی مانندی که نمی دونم اسمش چیه متنفر بودم. استرس شدیدی داشتم . وقتی دیدم خانمی که قبل از من بود ،تا روی تخت رفت و از  ترس دوباره برگشت توی اتاق انتظار، استرسم بیشتر شد.  ولی مجبور بودم انجامش بدم و انجامش دادم و تجربه کرذم دردی رو که همش ازش حرف میزدن بجز درد اون دستگاه معاینه یه دردی شبیه پریدی هم داشتم. و حالا دیروز دوباره توی همون مرکز عکس رنگی دادم این بار به درخواست خودم و بدون استرس. حتی به خانمی که نوبتش بعد از من بود و حسابی ترسیده بود روحیه میدادم. میدونستم بهر حال یکمی درد داره ولی همش بهش میگفتم نگران نباش درد نداره.

میدونستم دردش قابل تحمله . راحت روی تخت خوابیدم . وقتی اون دستگاه معاینه ای که همیشه ازش متنفرم وارد بدنم شد یکمی درد احساس کردم. توی اون نیم ساعتی که اون خانم دکتر مهربون داشت کارشو انجام میداد فقط یکی دوبار یه آخ کوچولو گفتم و تمام. 

دکتر گفت : چه دختر آروم و صبوری هستی. گفتم نوی این چندسال اینقدر درد کشیدم که حسابی پوست کلفت شدم. کارم تموم شد رفتم توی اتاق انتظار نشستم منتظر جواب عکسم. صدای جیغ نفر بعدی هر چند دقیقه یکبار توجه همه رو جلب میکرد. حتی تا توی کوچه هم صداش میومد. واقعا من چقدر صبورم. 

توی ماشین که نشستم تازه فهمیدم درد چیه . شکم درد شدیدی گرفتم . پشت ماشین خوابیدم و از درد به خودم میپیچدم . 

امیدوارم خدا جواب دردهای روحی و جسمی ما زنان منتظر رو با شیرینی بچه پاسخ بده . ان شاءلله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

الهه
28 تیر 96 17:04
سلام اجی خوبی واقعا خیلی صبور و اروم هستی منم اروم و صبورم اجی ان شاءالله خدا زودی دلتو شاد کنه اجی