کار و زندگی ..
سلام دوستای مجازی خودم . مدتی نبودم این روزا حسابی درگیر کارم صبح تا ساعت 3 بعدازظهر سرکارم بعدم خسته و کوفته میام خونه. نهار می خورم و مثل مرده ها میوفتم میخوابم . عصرهم که بیدار شدم درگیر کارای خونه و نهار فردا. دیگه حتی زیاد به بچه هم فکر نمیکنم یعنی وقتشو ندارم که فکر کنم.. مهمونی و دیدو بازدید هم رفت واسه آخر هفته ها .
زندگی با کار بیرون از خونه شاید سخت باشه ولی لذت های خودشم داره. خواب بعد از ظهر چهارشنبه حسابی میچسبه وقتی از سرکار برمیگردی و به این فکر میکنی که فردا و پسفردا تعطیلی...
خواب شبهای پنجشنبه و جمعه که دیگه نگو ....
وقتی به این فکر می کنی که از این به بعد دستت توی جیب خودته و برای هر خریدی لازم نیست منتظر پول شوهرت باشی ... وقتی به این فکر می کنی که چند ماه دیگه یه پول حسابی میاد دستت که با خیال راحت می تونی بری دکتر و بیماریتو درمان کنی... وقتی به این فکر می کنی که روزهای مادر شدنت نزدیکه ... همه اینا یه لذت خاصی داره که خستگی کار رو از تن به در میکنه
راستی بعداز اینکه دکتر سابقم مطبش رو جمع کرد ورفت تهران یه دکتر خوب دیگه پیدا کردم و تصمیم گرفتم برم پیشش خواهرمو فرستادم که نوبت بگیره ولی متاسفانه این دکترهم نوبت نداد گفت میخواد بره خارج از کشور... میبینید تو رو خدا شانس مارو... حالا بلا تکلیف موندیم فعلا قید دکتر رو زدیم تابعد از ماه رمضون یه فکر اساسی بکنیم.
با آرزوی مادر شدن همه دوستای مجازی خوبم که سالهاست منتظرن...