تلخ وشیرین
سلام دوستای خوب وبلاگیم
دیروز یه اتفاق خوب داشتم و یه اتفاق بد. بعد از چند ماه انتظار بلاخره دیروز رفتم که ادامه کارهای استخدامیمو انجام بدم سه تا نامه بهم دادن یکیش برای انجام آزمایشات پزشکیم دومی برای تشخیص هویت و سومی رو باید ببرم داشگاه محل تحصیلم که مدرک اصلی کارشناسی مو بگیرم برای رفتن به دانشگاه سابقم خیلی هیجان دارم حدود 5 ساله اونجا رو ندیدم . اگه خدا بخواد ان شالله از سال آینده بعد از گذروندن دوره کارورزی شروع به کار میکنم خیلی وقت بود که زندگیم یکنواخت شده بود رفتن سر کار برای من یک زندگی جدیده.
و حالا خبر بد . من این ماه نسخه ماهک رو استفاده کرده بودم که متاسفانه دیروز توی اوج خوشحالیم پرید شدم. البته به دلایلی انتظارشو داشتم اولا که شوهرم حلوا رو نخورد به جز یه قاشق اونم به زور. دوما به جز ده روز اول زیاد اقدام نداشتیم راستش آخراش یه جورایی هر دو مون خسته شدیم از اقدام برنامه ریزی شده و مرتب خوشم نمیاد.
حالا ماه آینده میخوام دوباره جوشانده و حلوا رو بخورم البته این بار نه به قصد بارداری بلکه فقط برای تقویت خودم.
امیدوارم روزهای آینده برای همه روزهای شیرینی باشه..........