تو از کدام راه میرسی
من تو را زندگی میکنم در روزهایی که ندارمت در روزهایی که شمردهام برای رسیدن به تو و جای خالیات را هر روز با بوسهای به خیالت پر میکنم. من برای تو شعرهای زیادی نوشتهام به صدای باد باران دریا گوش کن! زمزمههای عاشقانهام را سپردهام تا موج به موج به گوشت برسد تو را در زمانی که نمیدانی میخواهمت دلتنگت میشوم بهانه میگیرم و منتظرم برای روزهایی که تو را دارم بیشتر از این دوستت بدارم!
نویسنده :
زینب
23:32
دلتنگی
گاهی لحظه هايم از تو لبريز ميشود از احساسم سر ميروی و فضای خانه پر میشود از دلتنگی پشت كدام پنجره بايستم كه تو را انتظار نكشد؟ و زير سقف كدام آسمان نفس بكشم كه عطر تو گيجم نكند؟ دلتنگم و هيچ چيز جزتو حال مرا خوب نخواهد کرد
خوان دوم
خوان اول
بی روح
خواهر شوهر بچه دومش را بدنیا آورده دوتا خواهر شوهر دیگه هم باردارند و از ویار بارداری حرف میزنند و ... من ... من ... بین این همه شلوغی حس دختر بچه ی یتیمی را دارم که از پشت ویترین مغازه عروسکهای رنگارنگ را میبیند و دستش به هیچ کدامشان نمیرسد دیگه نه خبر خوشی خوشحالم میکند و نه خبر بدی ، ناراحت انگار یه تیکه سنگ شدم ...
۰۰۰
مدتها بود اصلا فراموش کرده بودم وبلاگی دارم و دوستانی مجازی چقدر این روزها سردم ، تهی ام دیگر کم کم داریم از هم فاصله میگیریم این را به وضوح در زندگی ام میبینم تنها دقایقی که باهمیم همان چند دقیقه سر سفره ناهار است همه حرفهارو آماده میکنم فقط برای همان چند دقیقه نمیدانم مشکل منم یا اوست یا اتفاقات ناخواسته ای که این چند سال برایمان افتاد موبایلی که رمز دارد و من نمیدانم چیست . رختخوابی که به بهانه باد کولر جداست نور گوشی که تا نیمه های شب روشن است و منی به آینده نامعلوم فکر میکنم و تصمیمی که در ذهنم گاهی اوقات جدی میشود و گاهی اوقات منصرف این روزها از بهزیستی تماس میگیرند...