آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

بی روح

1400/6/20 14:09
نویسنده : زینب
172 بازدید
اشتراک گذاری

خواهر شوهر بچه دومش را بدنیا آورده 

دوتا خواهر شوهر دیگه هم باردارند و از ویار بارداری حرف میزنند و ... من ...

من ...

بین این همه شلوغی حس دختر بچه ی یتیمی را دارم که از پشت ویترین مغازه عروسکهای رنگارنگ را میبیند و دستش به هیچ کدامشان نمیرسد

دیگه نه خبر خوشی خوشحالم میکند و نه خبر بدی ، ناراحت   

انگار یه تیکه سنگ شدم

...

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

الهه
24 شهریور 00 22:55
سلام اجی خوبی اون کلمه اخرتو درک میکنم با اینکه مال من چیز دیگه ای هست ولی منم خیلی سنگدل شدم چند ساله سنگدلم اجی میشه رمز پستتو به منم بدی اگه صلاح میدونی