کرونا
سلام دوستای خوب وبلاگیم . حال و احوالتون چطوره . خوبین؟
بالاخره چیزی که دور از انتظار نبود اتفاق افتاد بعد از اینکه توی شهرما کرونا به شدت شیوع پیدا کرد و توی این وضعیت ما کارمندای بیچاره مجبور بودیم بریم سرکار ، منم هم مستثنی نبودم و بعد از دو سه تا از همکارا ، مریض شدم
کرونای لعنتی چند روزیه که مهمون خونه ما شده . مهمون بی ادب
روزای اول احساس بدن درد و خستگی داشتم به خیال اینکه ممکنه یه سرماخوردگی ساده باشه سرکار میرفتم وای که با اون حال بدم چقدر کار کردم تو اون روزا . بعدش که آزمایش دادم و ۸ روز طول کشید تا جوابش بیاد توی این مدت حالم بهتر شده بود بازم سرکار میرفتم.
وقتی جواب مثبت اومد تعجب نکردم چون انتظارشو داشتم
الان چند روزیه که تنفسم کمی مشکل پیدا کرده. توی قفسه سینم درد کمی احساس میکنم. ممکنه ریه ام درگیر شده باشه.
شوهر بیچاره ام علایم بیماریش از دیروز شروع شده .
خدا میدونه چه بلایی سرمون بیاد
اگر بسلامت از این بیماری گذشتم و زنده موندم ، میام و دوباره مینویسم اگرم نه حلالم کنید.