آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

دست هایی که کمک می کنند از لبهایی که دعا می کنند مقدس ترند...

- بخدا زینب من خیلی برات دعا میکنم ولی نمی دونم چرا دعام نمیگیره.... - کجایی زینب ! تازه نبودی چقدر برات دعا کردم... - یک ماه پیش وقت غروب اینقدر برات دعا کردم و از خدا خواستم بهت بچه بده ولی چند روز بعدش خودم پریود نشدم و تست زدم مثبت بود. به خدا گفتم من که برای دختر عموم دعا کردم نه خودم پس چرا به من بچه دادی! - زینب فلانی تازه بچه زاییده بیا تا پا بزاره روی کمرت شاید تو هم حامله شدی!! - زینب فلانی میخواد غسل نفاس کنه بیا با آب چرکش حموم کن تا چله ات وا بشه!! - فلانی توی روضه اش سفره داره بیا تا آشغال سفره رو بتکونیم روی سرت تا خدا مرادت بده!! و و و .... اینا دلسوزی های گاه و بیگاه اطرافیا...
14 تير 1396

سفر به خانه خدا

وسایلهایم را میچینم توی ساک . یک بالش کوچک پتوی مسافرتی ...دودست لباس .شانه مسواک و صابون و حوله.... اوه راستی بشقاب و قاشق و چنگال یادم نرود ...همینطور یک جفت دمپایی راحت ....سوزن نخ لازمم میشه ینی ؟ چادر نمازی که سوغات کربلاست و مادرم شب قبل برایم دوخته، سجاده دوست داشتنی ام و مفاتیح و قرآن کوچکم را روی همه وسایل می گذارم و ساکم را می بندم.  بعد از نماز مغرب دوش میگیرم و آماده می شوم برای رفتن. زود میروم مثل سال های قبل ... به مسجد که رسیدم سومین نفر بودم  امسال هم خداراشکر قسمتم شد با اینکه اصلا فکرش را نمیکردم .... یادش بخیر پارسال. چقدرررر زود گذشت این یکساله پر از اتفاق. میروم تا اعتکاف نیمه کاره پارسال را تمام ...
27 فروردين 1396

حکمت خدا چیه؟ نمی دونم

فکرشو بکنید 6 ساعت راه خیلی طولانی و خطرناک رو برید دوساعت مونده به مقصد بهتون بگن بی فایده اومدید باید برگردید. . چه حالی می شید.  بعد از چند ماه انتظار بالاخره نوبت دکترم رسید با شوق و ذوق دوباره راهی اصفهان شدیم ولی دوساعت مونده به مقصد با مرکز تماس گرفتیم گفتن دکتر نیستش. با اینکه من قبلش دو بار تماس گرفتم گفتن هستش . خلاصه اینطور شد که وسط جاده دور زدیم و برگشتیم. (نوبتم رفت واسه خرداد به بعد ) نمی دونم حکمت خدا چیه؟ امیدوارم هر چی هست خیر باشه. ...
5 فروردين 1396