آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

بازهم پیچ جاده و سرما

1397/9/6 18:42
نویسنده : زینب
348 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان الان که این پست رو میزارم منتظر نشستم ماشین بیاد که حرکت کنیم به سمت اصفهان . 

یادمه دانشجو که بودم از بس از مسیر طولانی رفت و آمد خسته شدم بودم که همش میگفتم خدایا یه روز میشه من درسم تموم بشه و راحت بشم از این رفت و آمدها . آیا چشمم اون روز رو میبینه.... الان ۱۰ سال از اون سالها میگذره ... و من دوباره گرفتار جاده ها شدم ... خدایا یعنی اون روز میاد که منم مادر بشم و راحت شم از این جاده های پر پیچ و خم و طولانی انتظار .... 

خدایا اگه همه این سختی ها رو تحمل میکنیم فقط و فقط به امید توئه. خدایا شاد و خوشحال و دست پر برمون گردون. 

توکل برخدا

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

الهه
11 آذر 97 8:41
سلام اجی خوبی ان شاءالله هر چی خیره همون بشه برات اجی 
مامان لیلا
13 آذر 97 8:16
سلام  انشاا... که دست پر از این سفر برگشته اید و امیدوارم هرچه زودتر به آرزوی دلتون برسید. 
سیمرغ
13 آذر 97 19:07
سلام عزیزم 
به امید خدا ، انشالا این سری با دست پر برگردی و با خبرای خوبت خوشحالمون میکنی 
امیدت به خدا باشه مطمئن باش خدا جواب دل مهربونت رو میده انشالا
منم اگر لایق باشم دعات میکنم خواهر عزیزمبوسفرشتهمحبت
زینب
پاسخ
ممنونم
الهه
21 آذر 97 20:03
سلام اجی خوبی پست جدید نمیزاری اجی اخه از وقتی رفتی دکتر پست نذاشتی اجی ان شاءالله که خوش خبر باشی اجی
زینب
پاسخ
سلام عزیزم ممنون که بفکرمی . این روزا یکنواخت میگذره اتفاق خاصی نیوفتاده . آزمایش دادم و منتظر جوابم سه هفته دیگه نوبت دکتر دارم