بازهم پیچ جاده و سرما
سلام دوستان الان که این پست رو میزارم منتظر نشستم ماشین بیاد که حرکت کنیم به سمت اصفهان .
یادمه دانشجو که بودم از بس از مسیر طولانی رفت و آمد خسته شدم بودم که همش میگفتم خدایا یه روز میشه من درسم تموم بشه و راحت بشم از این رفت و آمدها . آیا چشمم اون روز رو میبینه.... الان ۱۰ سال از اون سالها میگذره ... و من دوباره گرفتار جاده ها شدم ... خدایا یعنی اون روز میاد که منم مادر بشم و راحت شم از این جاده های پر پیچ و خم و طولانی انتظار ....
خدایا اگه همه این سختی ها رو تحمل میکنیم فقط و فقط به امید توئه. خدایا شاد و خوشحال و دست پر برمون گردون.
توکل برخدا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی